نمی خواهم خدایم بیکران باشد
نمی خواهم عظیم و قادر و رحمان
نمی خواهم که باشد این چنین آخر
خدا را لمس باید کرد
نگو کفر است
خدا را می توان در باوری جا داد
که در احساس و ایمان غوطه ور باشد
خدا را می توان بویید
و این احساس شیرینی است
نگو کفر است
که کفر این است
که ما از بیکران مهربانیها
برای خود
خدایی لامکان و بی نشان سازیم
خدا را در زمین و آسمان جستن
ندارد سودی ای آدم
تو باید عاشقش باشی
و باید گوش بسپاری
به بانگ هستی و عالم
که در هر خانه ای آخر خدایی هست
نگو کفر است
اگر من کافرم !! باشد
نمی خواهم خدایا زاهدی چون دیگران باشم
نمی خواهم خدایم را
به قدیسی بدل سازم
که ترسی باشد از او در دل و جانم
نگو کفر است
که سوگند یاد کردم من
به خاک و آب و آتش بارها ای دوست
خدا زیباترین معشوق انسانهاست
خدا را نیست همزادی
که او یکتاترین
عاشق ترین
معبود انسانهاست.
نظرات شما عزیزان:
امیروسجاد
ساعت17:39---22 آبان 1390
سلام مریم جون وب عالی داری
ممنون میشم اگه به بجهای اسمان سربزنی
علي باجلان
ساعت10:06---21 آبان 1390
سلام عزيزجون وبلاگ خيلي قشنگ وعاشقانه اي داري!لينكت كردم به شرط اين كه لينكم كني!تازه تودووبلاگ!
پاسخ:چشم ممنون سر زدی
ali_7
ساعت8:09---21 آبان 1390
زيبا بود مريم جان
محمد
ساعت15:22---19 آبان 1390
سلام دید بهت سر زدم
پاسخ:ممنون منم سر زدم
ابوالفضل
ساعت2:46---13 آبان 1390
عالی بود آبجی مریم جونم. بوس داداشونه. خوشحال میشم به منم سری بزنی. مؤفق باشی. فعلابای پاسخ:ممنون
چشم حتما سر میزنم